رفتم سمت اون اقاهه
من_سلام
اون_سلام دخترم
من_میشه خودتونو معرفی کنین ؟
اون_بله حتما من سرهنگ عباس احمدی هسم
من_اها ممنون.اونوقت میشه بگین خانوادم کجان در چ حالن؟؟؟؟؟
احمدی_اتفافا همین نیم ساعت پیش آرمان داداشت زنگ زده بود قرار شد بیاد اینجا
من_آخجون الان من کجا....
صدایی آشنا نذاشت من ادامه حرفامو بزنم_آیسان؟؟؟؟؟؟
سرمو برگردوندم دیدم آرمان دقیقا پشت سرم وایساده
من_داداششش و پریدم بغلش
آرمان_وای چقد دلم برات تنگ شده بود
من_خب میرفتی گشادش میکردی
آرمان منو ول کردو گفت_واقعا که
من_ناراحت نشو منم خیلی دلم تگ شده بود
آرمان_قربونت اجی جون.بیا بریم رادو پیدا کنیم
من_راد؟؟؟؟؟؟منظورت همون مهیاره؟؟؟؟
آرمان_آره باو.میگما اینجا چقد پلیس هست
من_منم وقتی دیدمشون دهنم یه هف هش متری باز شد
آرمان_اوه اوه
من_چی شد؟؟؟؟؟
آرمان_اینو نگااااااااا چ سرگرد با جذبه ای
من_آرمان خجالت بکش مثلا اونم پسره
آرمان_نه خب نگاش کن
سرمو گرفتم سمتی ک آرمان گفته بود.واووووووو این که همون مهیاره.قربونش برم تو لباس پلیسی چقد جذبش زیاد شده بود
زل زده بودم بهش اونم نگاه منو دید بهم زل زد
آرمان_هووووو آیسان
من_چیه؟؟؟؟؟
آرمان_چیه زل زدی بهش؟؟؟میشناسیش؟
من با تته پته گفتم_آ..آرع این مهیاره
آرمان_پ خودش اومد
وبعد دست منو گرفت باهم رفتیم پیش عشقولیم مهیار جونیممممممم(اَه اَه چقد لوس)
بعد از تشکر واینا رفتیم از در باغ بیرون و سوار ماشین آرمان شدیم
وسطای راه گوشیمو دراوردم تا یکم بازی کنم
آرمان همینطور که حواسش ب رانندگی بود حواسش ب منم بود برا همین گوشیو دید
آرمان_عههه این گوشی از کجا اومده؟؟؟؟
من_مرحوم و مغفور ساتیار
آرمان_یه چیزی بگم راستشو میگی؟؟
من_آره
آرمان_ببینم احیانن تو عاشق نشدی؟؟؟؟؟
من_عاشق کی؟؟؟؟
آرمان_مهیار
من سرمو انداختم پایین احساس کردم گونه هام سرخ شدن
آرمان_آی کلک.....
نظرات شما عزیزان:

راستی نام کاربریو ورمزتوبگو نویسنده یا معلمت کنم جلسه هم گزاشتم رمز داره رمز اینه:1313
پاسخ:نام کاربری:fere6teh_ganji رمز:13711381